جنگلی را به آتش می کشم

جنگلی را به آتش می کشم
وقتی بی اراده نفس هام
به لبانت آغشته می شود
و دریای بُغضم
- بی تابانه -
خود را در حجم یک فنجان قهوه
جا می کند
تلخ اما صمیمی تر از لبخندی
که حالا بعد از سالهای سیاه
دهانم را به قند و ستاره
آذین می بندد

جنگلی را به آتش می کشم
با فندکی که در دست های توست
و سیگارم را می گیراند
مبادا دست هایم
لحظه ای حتا
دست هایت را رها کنند...
#سیاوش_خاکسار
دیدگاه ها (۱)

شب خوش.

این بارکمی دیرتر بیاتا رفته باشمتا فراموش کرده باشیدنیایت قب...

هوادارام وقتی من از خونه مون میام بیرون یوهاهاهاه:-)

:-)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط