گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگ

گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک می‌شد و برمی‌گشت‌!

پرسیدن : چه می‌کنی؟

پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می‌کنم و آن را روی آتش می‌ریزم…

گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می‌آوری بسیار زیاد است و این آب فایده‌ای ندارد.

گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که وجدانم می‌پرسد: زمانی که دوستت در آتش می‌سوخت تو چه کردی؟

پاسخ می‌دهم: هر آنچه از من بر می‌آمد!!
دیدگاه ها (۱)

هرکه آید گوید :گریه کن ، تسکین استگریه آرام دل غمگین استچند ...

هر آدمی توی زندگییک نفر به خصوص را میخواهد...یک نفر که بی قی...

Šåřå Ăłį ❅━┅┄┄┄┄ﺗـﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧـﺎﻃــﺮﻫـ ﻫــﺎ ﭘــﺎﮐـــ ﻧـﻤـﯿـﮑـﻨـ...

شلوار لــــــی را برایمان فرستادند..اول زیاد هم بــــد نبود!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط