ماه گمان میکرد که تو ابر بودی ولی تو چنان مثل مذاب جاری ش

ماه گمان میکرد که تو ابر بودی ولی تو چنان مثل مذاب جاری شدی که ماه دردش گرفت
دیدگاه ها (۰)

سرامد سکوت حکومت درد برای شرافت غم از فلاکت روزگار بی مروت م...

الماس تجارت درد برای نجات خلاقیت سلاطین به خانه ی فساد مروا...

اندکی تلنگر🙂🌱

°°انگشت به لب مانده‌ام از قاعده‌ی عشق❤️°°ما یار ندیده تبِ مع...

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

با کدون بتزیگر تو یه ماه بودی؟😍

چی بودی چی شدی توبم بگو محصول کی بودی توقبلنا خوب الان توپ ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط