من به دیدار تو هر بار سماجت کردم
من به دیدار تو هر بار سماجت کردم
به هوا خواهی چشمان تو عادت کردم
قرعه ای خورد به نام و به عدم دل دادم
هی غزل پشت غزل از تو حکایت کردم
ردت از پنجره ی رو به خیابان.... ای وای
با خیال گل روی تو قیامت کردم
قصه ی ناخوش دلتنگی من غوغا کرد
از صدای سخن عشق ، شکایت کردم ؟
دل به دریای نگاهت زدم و غرق شدم
هر چه گفتند نرو ، باز لجاجت کردم
ساز ناکوک دلت با دل من هیچ نساخت
در کنار تو ، فقط حس ندامت کردم
خسته ام از تو و من ،گم شو از این قصه برو
هیچکس نیست نداند که حماقت کردم
#نسرین_باقری
#خاص
به هوا خواهی چشمان تو عادت کردم
قرعه ای خورد به نام و به عدم دل دادم
هی غزل پشت غزل از تو حکایت کردم
ردت از پنجره ی رو به خیابان.... ای وای
با خیال گل روی تو قیامت کردم
قصه ی ناخوش دلتنگی من غوغا کرد
از صدای سخن عشق ، شکایت کردم ؟
دل به دریای نگاهت زدم و غرق شدم
هر چه گفتند نرو ، باز لجاجت کردم
ساز ناکوک دلت با دل من هیچ نساخت
در کنار تو ، فقط حس ندامت کردم
خسته ام از تو و من ،گم شو از این قصه برو
هیچکس نیست نداند که حماقت کردم
#نسرین_باقری
#خاص
۴.۸k
۱۷ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.