ما بازی بلد نبودیم مارو آوردنمون تو بازی گفتن نزنی میخ

- ما بازی بلد نبودیم مارو آوردنمون تو بازی! گفتن نزنی میخوری! اومدیم بزنیم دیدیم تاب خوردن داریم اما دل زدن نه! دست آخرم هر چی خورده بودیم و روی خودمون بالا آوردیم‌.
"مارو اینجوری نگاه نکن، ما که این شکلی نبودیم، شبیه این آسمان بودیم. صاف، یه دست، اما از هر کی از راه رسید یه چیزی شنیدیم که دو روز دیگه برعکسشو دیدیم. تازه فهمیدیم چقدر خریم!
خواستیم دیگه خر نباشیم شدیم مار گزیده!
تا حالا از چشم یه مار گزیده دنیارو دیدی؟ انگار توی چشمت خاک رفته باشه! ما دلمون برای خودمون تنگه..."

08.08.1400
2:58
دیدگاه ها (۱۳۷)

‏حقیقتاً شما آدمِ زخم‌خوردهٔ داستان نیستید ما ظلم نکردیم و ش...

‏خود ِ"درست میشه" خسته شد انقدر ازش استفاده کردیم و نشد. دیگ...

درون هر یک از ماچیزی وجود دارد که ازهرگونه نام و صفت خالیستم...

قیافم آرومه، ولی قلبم داره راهشو باز میکنه بیاد کف دستم. حال...

𖧵- ترجمه صحبت ها چان❤️:"🐺: *سلام ما استری‌کیدز هستیم، قبل از...

فیک تک پارتی ته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط