روسری وا می کنی خورشید عینک می زند

روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند!
دسته گل غش می کند، پروانه پشتک می زند!

کفش در می آوری، قالی علامت می دهد!
جامه از تن می کَنی، آیینه چشمک می زند!

هر کسی از ظّنِ خود در خانه یارت می شود
گاز آتش می خورد! یخچال برفک می زند...

میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند
آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند!

روبرویم می نشینی، جشن بر پا می شود
صندلی دف می نوازد!، میز تنبک می زند!

درد دل ها از لبت تا گوش من صف می کشند
پیش از آن چشمت به چشم من پیامک می زند!

عشق من! این روزها با اینکه درگیر توام
باز هم قلبم برای قبل ها لک می زند!

زندگی گر چه برای پَر زدن می سازدش
عاقبت نخ را به پای بادبادک می زند!

عشق گاهی با پَر قو صخره را می پرورد
گاه سنگین می شود، چکش به میخک می زند!

باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و
حرف آخر را همین لب های کوچک می زند!
.
#غلامرضا_طریقی
دیدگاه ها (۱)

بـے نـهـایتـ نمـیدانمـ کجـاستـامـا تـا آنجـا دوستـتـ دارمـ😍

در امتداد دلتا چشم کار میکندمیخواهمت😘 😘 😘 😍

نہ من آنم ڪہ تورا زود فراموش ڪندنه تو آنی ڪہ مرا خستہ و خامو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط