بعدِ رفتنتهر بار که از پنجره به کوچه نگاه میکنم،برایم دست تکان میدهیبا چمدانی کههمه چیز را بُردحتی همین کوچه را،همین پنجره را،چشم هایم را،ادامه ی این شعر را....