سرگیجه ای

سرگیجه ای
بعد از بازی چرخ و فلک
برایش بودم
برای رهایی
با شهری بازی کرد
دیدگاه ها (۱)

مے بویم گیسوانت راتا فرشته ها حسودی کنندشانه مے زنم موھایت ر...

یڪ جاهــایے بے تو نمیشود... وقتے سردم میشود... وقتے تنهــایم...

در چشمهایتجنگجویی مغول کمین کردهجرات نمی کنمدوستت نداشته باش...

موجِ دریا و فرِ مویِ تو و بوسهِٔ نابسیبِ لب های تو در خاطره ...

مظلومیت زهرا(س)

مَن آدم دیر رسیدن بودم :)آدم دوست داشتن های دست دومآدمی بودم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط