زندگ چیز نیست ک

زندگۍ چیزۍ نیست کھ
لب ِطاقچھ ِعادت اَز یادِ منُ تو برود . . ! ]
↻•°.
دیدگاه ها (۱)

چشمت‌بہ‌نامحرم‌مۍ‌افتداگࢪ‌خوشت‌نیاید‌ڪہ‌مریضی؛اما‌اگر‌خوشت‌آ...

بڳو:اگـࢪ‌خدا‌ࢪا‌دوسټ‌دارید‌از‌من‌پـیروے‌ڪنیدتـا‌خدا‌دوسټتـان...

دلتنگیت چون پاییز اغواگر وکشنده و خاطراتتجنگلی را می ماند بی...

چَشمی به تَخت و بَخت نَدارممرا بَس است یک صَندلیبرای نشستَن ...

زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود...-س...

من می روم ز این شهر دیگر مرا نپالی ،خط گعل ام برود نروم از ش...

هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیستکه زمان از دستش در برود وشما را از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط