آمدم تا به نفسهای تو عادت بکنم

آمدم تا به نفســـهای تو عادت بکنم
هر نفس گرم تر از قبل صدایت بکنم

آمدم آیــه شوی واژه به واژه تا من
از همه غیر تـــو اعلام برائت بکنم

بی تـو دلگیـــر ترین ثانیه ها سهم من است
حقم این نیست که با گریه رقابت بکنم

کارم این است که سرگرم خیالت شَوَم و
به هر آن کس که تو را دید حسادت بکنم

بی تو من شـــعر ندارم بنویسم باید
همه ی ثانیه ها ذکر مصیبت بکنم

منتظر باشم و یک هفته به پایان برسد
گلـــه از تلخی و بی رحمی ساعت بکنم

شنبه یعنی دلم از غصـّه بگیرد اما
به همین بودنت از دور....قناعت بکنم!
دیدگاه ها (۱)

هی دل ... !!زیاد جدی نگیر حال امروزت را ...فردا باز میخندی ....

ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺗﭙﺶ ﮔﺮﻡ ﺗﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻣﯽ ﻓﺸﺎﺭﺩ ﺩﻝ ﺧﺎﻣﻮﺷﻢ ﺭﺍﺑ...

خدا کند که مرا ناگهان رها نکنیبمان که قلب مرا از خودم جدا نک...

ﺭﺍﺯِ ﺩﻝِ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮییدﺍﺳﺮﺍﺭ ﻟﺐ ﻳﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻏﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط