شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی‌ست
 که آنچه در سر من نیست بیم رسوایی‌ست

چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند
 همیشه زخم زبان خون‌بهای زیبایی‌ست

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
 که آبشارم و افتادنم تماشایی‌ست

شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی ست

کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
 صدای پَر زدن مرغ‌های دریایی‌ست
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
دیدگاه ها (۲)

وچقدر دلم میخواهد کسی بیاید!و شانه بشود،برای دردهایم...تا آر...

‏صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شم به خودم می‌گم غصه نخور همش ۲۰...

#دوستت_دارم و همین جمله ی خبری کوتاه خلا...

امشب خوابم را؛حوالی چشمهایت؛جا گذاشتم!#جانِ_دلاز کانال من در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط