باز هوای سحرم آرزوست

باز هوای سحرم آرزوست
خلوت و مژگان ترم آرزوست

شکوه ی غربت نبرم این زمان
دست تو و روی توام آرزوست

خسته ام از دیدن این شوره زار
چشم شقایق نگرم آرزوست

واقعه ی دیدن روی تو را
ثانیه ای بیشترم آرزوست

جلوه ی این ماه نکو را ببین
رنگ و رخ روی توام آرزوست

این شب قدرست که ما با همیم
من شب قدری دگرم آرزوست

حس تو را می شنوم جان من

عزلت بیتی دگرم آرزوست

خانه ی عشاق مهاجر کجاست؟
در سفرت بال و پرم آرزوست

حسرت دل بارد از این شعر من
جام می یی در حرمم آرزوست.


"احمد عزیزی"
دیدگاه ها (۵)

دست هات دلم را بردگفته بودم؟حالا دست های توتمام ثروت من است

Flamenco - Poem by Louis BorgoThe forest that sign wood sign...

تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۳محسن رضایی به روحانی نامه...

سلام . زندگی لبخند سکوت رها یی بر مدار دلم برقراری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط