دلم ميخواد به كودكي برگردم ؛
دلم ميخواد به كودكي برگردم ؛
همان زماني كه دست در دستان مادربزرگ به كوچه هاي باريك و شلوغ قدم ميگذاشتيم ، در راه با سودابه خانوم كه در حياط با همسايه ها ي ديگر سبزي پاك ميكرد احوال پرسي ميكرديم ، به بقالي سر كوچه ميرسيديم و از اكبر آقا خريد ميكرديم چادر مادربزرگ را ميكشيدم كه براي من هم بستني بخر و بعد مسير بقالي تا خانه را لي لي كنان طي ميكردم ...
دور از هياهوي جهان ؛ دلم يك كودكي ميخواهد ...
همان زماني كه دست در دستان مادربزرگ به كوچه هاي باريك و شلوغ قدم ميگذاشتيم ، در راه با سودابه خانوم كه در حياط با همسايه ها ي ديگر سبزي پاك ميكرد احوال پرسي ميكرديم ، به بقالي سر كوچه ميرسيديم و از اكبر آقا خريد ميكرديم چادر مادربزرگ را ميكشيدم كه براي من هم بستني بخر و بعد مسير بقالي تا خانه را لي لي كنان طي ميكردم ...
دور از هياهوي جهان ؛ دلم يك كودكي ميخواهد ...
۹.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰