چہ شبے بشہ اون شب بعد از این همہ انتظار از آرایشگاه بیروט
چہ شبے بشہ اون شب بعد از این همہ انتظار از آرایشگاه بیروטּ میام
تورو با یہ ماشین سفید و خوشگل گلڪاری شده میبینم چشام اینطوری میشہ
منتظر میمونم تا توبیای منو ببری و سوارم ڪنی
از تو ماشیטּ یہ لبخند خوشگل میزنی و میگی خوشگل خانوم بمون ڪه نازتم خریدارم
اقوام و آشنا
دستت و میزاری دور ڪمرم و از بین جمعیت بیروטּ میریم در ماشین و واسم باز میکنی
از شدت خوشحالی هیچ حرفی نمیتونم بزنم
سوار شدیم و ماشین و روشن میڪنی
میگی تا شب موقع مراسم دوس داری ڪجاها رو بگردیم خانومی؟؟
تو خیابوטּ مردم سوار ماشین ہاشونن و بوق بوق بوق شروع میکنن کہ توی شادی ما شریڪ باشن
اخ که اون لحظہ چقدر خوشحالم میری ماشینو ڪنار یہ باغ پارڪ میڪنی من با لباس عروسم و خودت با ڪت دامادی شروع میڪنیم قدم زدن تو ڪوچه باغی
چه آرامشیہ دستم و بگیری
شروع میکنی حرف زدن
ببین خانوم دیگه مال منی یعنی مال خودم بودیا
الان بیشتر مال من شدی منم واسه تو ببین چقدر انتظار ڪشیدیم
چقدر ناامید بودیم دیدی حل شد؟؟
ہمه چیز و ما به هم رسیدیم دیدی امیدوار بودטּ چقدر خوبہ؟؟دستت و توی دستم فشار میدم برمیگردی میبینی کہ یہ اشک رو گونمہ
میگی مگہ نگفتم گریہ نڪن خانومی دنیا رو سرم خراب میشه ها
دستت و میگیرم و میڪِشمت سمت یہ صندلی میگم بشین و خودم جلوت وایمیستم و دستام و میزنم به ڪمرم
میگی بہ بہ خانوم جدی بودטּ چقدر بہت میاد
بہت میگم فقط چند دقیقه سڪوت ڪטּ
میخوام ببینم واقعیت داره؟؟
واقعیت داره ما الان بہم رسیدیم دستم و بگیری و بڪِشی سمتت و بشونیم رو پات پیشونیمو بوس ڪنی
بگی دیدی کہ خانومی همه چیز واقعیت داره
حـــالام ســــوار شــــو عــــروس خــــانوم مــــہمونا مــــنتظرטּ
تورو با یہ ماشین سفید و خوشگل گلڪاری شده میبینم چشام اینطوری میشہ
منتظر میمونم تا توبیای منو ببری و سوارم ڪنی
از تو ماشیטּ یہ لبخند خوشگل میزنی و میگی خوشگل خانوم بمون ڪه نازتم خریدارم
اقوام و آشنا
دستت و میزاری دور ڪمرم و از بین جمعیت بیروטּ میریم در ماشین و واسم باز میکنی
از شدت خوشحالی هیچ حرفی نمیتونم بزنم
سوار شدیم و ماشین و روشن میڪنی
میگی تا شب موقع مراسم دوس داری ڪجاها رو بگردیم خانومی؟؟
تو خیابوטּ مردم سوار ماشین ہاشونن و بوق بوق بوق شروع میکنن کہ توی شادی ما شریڪ باشن
اخ که اون لحظہ چقدر خوشحالم میری ماشینو ڪنار یہ باغ پارڪ میڪنی من با لباس عروسم و خودت با ڪت دامادی شروع میڪنیم قدم زدن تو ڪوچه باغی
چه آرامشیہ دستم و بگیری
شروع میکنی حرف زدن
ببین خانوم دیگه مال منی یعنی مال خودم بودیا
الان بیشتر مال من شدی منم واسه تو ببین چقدر انتظار ڪشیدیم
چقدر ناامید بودیم دیدی حل شد؟؟
ہمه چیز و ما به هم رسیدیم دیدی امیدوار بودטּ چقدر خوبہ؟؟دستت و توی دستم فشار میدم برمیگردی میبینی کہ یہ اشک رو گونمہ
میگی مگہ نگفتم گریہ نڪن خانومی دنیا رو سرم خراب میشه ها
دستت و میگیرم و میڪِشمت سمت یہ صندلی میگم بشین و خودم جلوت وایمیستم و دستام و میزنم به ڪمرم
میگی بہ بہ خانوم جدی بودטּ چقدر بہت میاد
بہت میگم فقط چند دقیقه سڪوت ڪטּ
میخوام ببینم واقعیت داره؟؟
واقعیت داره ما الان بہم رسیدیم دستم و بگیری و بڪِشی سمتت و بشونیم رو پات پیشونیمو بوس ڪنی
بگی دیدی کہ خانومی همه چیز واقعیت داره
حـــالام ســــوار شــــو عــــروس خــــانوم مــــہمونا مــــنتظرטּ
۵.۵k
۰۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.