تکیه کن بر تن من شانه شدن را بلدم

تکیه کن بر تن من شانه شدن را بلدم
تا ابدی گرمی این خانه شدن را بلدم


تو بیا کاخ برای تو دلم میسازد
رمز آبادی ویرانه شدن رابلدم


پیله کن غر بزن آشوب کن اینجا که فقط
من در آغوش تو پروانه شدن را بلدم


پربکش تا بسرایم لب و چشمانت را
که برای دل تو لانه شدن را بلدم


تو بیا تا بزنم طعنه به نیما یوشیج
شاعر دفتر افسانه شدن را بلدم


تو بیا دل بده دل را ببر ای بانو که
قول مردانه‌ی مردانه شدن را بلدم


بلدی لیلی این شاعر مجنون بشوی
من که در چشم تو دیوانه شدن را بلدم...🦋💞🦋

زنجیرلی دلینم جیران بالام😍
دیدگاه ها (۱)

دیوانه نمودم دل فرزانه خود رادر عشق تو گفتم همه افسانه خود ر...

رویای با تو بودن ،قصه ی شیرینی ستبه وسعتِ تلخیِ تمامِ نبودنت...

قد وبالای تورا ماه ندارد گل مناینقدر چانه نزن راه ندارد گل م...

آنکس که مرا گنج نهان بود پدرم بود🥀یادوخاطره پدران و مادران آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط