مـعراجیـان شیـدایے
#مـعراجیـان_شیـدایے
💐 توی هویزه شهید شده بود اما خبری نبود از پیڪرش با کاروان شیراز رفتم مڪه توی حرم پیغمیر "ص" نشسته بودم که یادش افتادم ..عزیز در دانه ام بود ..گریه ام گرفت رو کردم به ضریح پیامبر و گفتم یا رسول الله من فرخ ام را از شما میخواهم. ناخوداگاه به ذهنم امد عڪس سه در چهارش را ڪه همیشه توی ڪیفم داشتم بیندازم توی ضریح به نیت پیدا شدن پیکر. با روحانی ڪاروان در میان گذاشتم گفت حرفی نیست فقط هر ڪاری میڪنید دور از چشم ماموران سعودی بماند. عڪس قشنگش را چسباندم به سینه ام با احتیاط دور وبرم را پاییدم و انداختم توی ضریح عڪس ڪه رها شد از دستم، دلم آرام شد.. قرار گرفت ... انگار چند ماه پس از برگشتنم پیڪر فرخ در آمد از خاڪ و شناسایے شد همراه سید حسین علم الهدی،جمال دهش ور و محسن غدیریان درست بعد از سه سال و یک ماه پیغمبر"ص"پیڪرش را برگرداند..
💐 توی هویزه شهید شده بود اما خبری نبود از پیڪرش با کاروان شیراز رفتم مڪه توی حرم پیغمیر "ص" نشسته بودم که یادش افتادم ..عزیز در دانه ام بود ..گریه ام گرفت رو کردم به ضریح پیامبر و گفتم یا رسول الله من فرخ ام را از شما میخواهم. ناخوداگاه به ذهنم امد عڪس سه در چهارش را ڪه همیشه توی ڪیفم داشتم بیندازم توی ضریح به نیت پیدا شدن پیکر. با روحانی ڪاروان در میان گذاشتم گفت حرفی نیست فقط هر ڪاری میڪنید دور از چشم ماموران سعودی بماند. عڪس قشنگش را چسباندم به سینه ام با احتیاط دور وبرم را پاییدم و انداختم توی ضریح عڪس ڪه رها شد از دستم، دلم آرام شد.. قرار گرفت ... انگار چند ماه پس از برگشتنم پیڪر فرخ در آمد از خاڪ و شناسایے شد همراه سید حسین علم الهدی،جمال دهش ور و محسن غدیریان درست بعد از سه سال و یک ماه پیغمبر"ص"پیڪرش را برگرداند..
۱۴۰
۲۱ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.