خیلی دور نیست گذشته های قشنگ از وجود من

خیلی دور نیست گذشته های قشنگ از وجود من
درسته من دهه هشتادیم اما
همیشه دلم میخواست اگر برگردم به بچگیام
با خودم‌کلی وسایل بیارم از قدیما
مثلا اون تلفنای خوشگلای رنگی که با عشق کشیده میشد به سمت شماره های مورد نظر
چمدونای بابا بزرگ پنکه چرخ خیاطی مامان بزرگ
گلیم گُل گُلیه ی تو ی حیاط
هروقت یاد این وسایلا میوفتم تو دلم خیلی سرزنش میکنم مامان بابا رو برای اینکه اونا میتونستن از اون وسایلا یدونه لاقل تو خونه داشته باشن
اما همینطوری که تو فکرم میبینم یه چیزی ته دلم سبز میشه
اینکه تا وقتی که بزرگ شم همش در حال جمع کردن اون وسایلا باشم و تو خونه ی خودم اونا رو با عشق
بِچینم هیچوقت نتونستم با چیزای جدید که جای اونارو پر کرده خودمو وِفق بِدم درسته استفاده میکنم
ازشون اما جای خالی اون وسایلا توی خونه ی هممون حس میشه.....

#جذاب
دیدگاه ها (۱۸)

غصه نخور جانماین طبیعت آدم هاستمی آینددل میبندندعاشقت میکنند...

بالاخره در زندگی هر آدمییک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمده ...

از یک جایی به بعد، بی تفاوت می‌ شوی به هرچیزی که هست، پشت می...

همه مردمهر روز زندگی می کنندتا یک روز بمیرندما هر‌ روز می می...

کاور و متن آهنگ 🫠🖤

پآرت14. دلبرک شیرین آستآد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط