نمی توانم نامت را در دهانم

نمی توانم نامت را در دهانـم
و تــو را در درونـم
پنهـان ڪنـم .

"گل با بوے خود چہ می ڪند"؟؟
"گندمـزار با خوشہ اش" ؟؟
"طاووس با دمش" ؟؟
"چـراغ با روغنش" ؟؟
با تــو سر به ڪجا بگذارم؟
ڪجا پنهـانت ڪنـم؟
وقتی مردم، تـــو را در حرڪات دستهایـم،
موسیقـی صدایـم
وتــوازن گام هایـم
می بینند.....
دیدگاه ها (۱)

گاهی #دلـم میخواهدخودم را از ارتفـاع #دوسـت داشتنت پرت کنم ب...

‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌تابستان را دوست ندارم!به چه درد می‌خورد؟هوای ...

در سڪوتِ #شب بازیگوشی هاے دلِ من با خیالِ تو ...آغــاز میشـو...

وقتی نوای عاشقانه اتدر گوش جانم دم گرفتو عطر آغوشت،در بطن خی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط