اسیرمان کرده اند
اسیرمان کرده اند
در قفسی به وسعت یک سرزمین
آنگونه که سالهاست
گلهای آفتابگردان را
حتا به خواب ندیده ایم ...
تاریکیم ...
و نمی دانیم
خاطرۀ رهایی
کجای دفتر زندگی مان
مرگ را به بند کشید
ولی تن نداد
به آغوش سرد میله ها
اینک اما
کجاست آزادی ؟!
خسته ایم از یواشکی هایی که
گاهی هست و همیشه نیست
خسته ...
سیاوش خاکسار
اسیرمان کرده اند
در قفسی به وسعت یک سرزمین
آنگونه که سالهاست
گلهای آفتابگردان را
حتا به خواب ندیده ایم ...
تاریکیم ...
و نمی دانیم
خاطرۀ رهایی
کجای دفتر زندگی مان
مرگ را به بند کشید
ولی تن نداد
به آغوش سرد میله ها
اینک اما
کجاست آزادی ؟!
خسته ایم از یواشکی هایی که
گاهی هست و همیشه نیست
خسته ...
سیاوش خاکسار
۲۶۶
۱۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.