.
.
ورم کرده نگاهم بس که خسته ام
به هر چیزی به هر راه دل شکسته ام
ورم کرده خیالم بس که تنهام
کمی بالاتر از بالای ابرام
نمیبنم نمیمونم نمیرم
خودم رو با خودم تنها میچینم
برام سخته ولی در این رهایی
یه نقطه از همین خاک زمینم
فراری گشته بی پایان پر از درد
چه کردی روزگاره تلخ و نامرد
چه میخواهی زجانم خواب ماندم
به خوشبختی محال در چاه ماندم
چه میخواهی مرا من نقطه چینم
قرار بر این شده خود را نبینم
یه درمانده مسیری بیخودی باز
یه فصلی پر ز طوفان گشته آغاز...!!!
.
.
ترانه از
محمد اکبرجانی
.
🎀🎀🎀
ورم کرده نگاهم بس که خسته ام
به هر چیزی به هر راه دل شکسته ام
ورم کرده خیالم بس که تنهام
کمی بالاتر از بالای ابرام
نمیبنم نمیمونم نمیرم
خودم رو با خودم تنها میچینم
برام سخته ولی در این رهایی
یه نقطه از همین خاک زمینم
فراری گشته بی پایان پر از درد
چه کردی روزگاره تلخ و نامرد
چه میخواهی زجانم خواب ماندم
به خوشبختی محال در چاه ماندم
چه میخواهی مرا من نقطه چینم
قرار بر این شده خود را نبینم
یه درمانده مسیری بیخودی باز
یه فصلی پر ز طوفان گشته آغاز...!!!
.
.
ترانه از
محمد اکبرجانی
.
🎀🎀🎀
۱.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.