ای یاد تو آفت سکون دل من

ای یاد تـو آفت سکـــون دل من

هجر و غم تو ریخته خون دل من

من دانم و دل که در فراقت چونم

کس را چه خبر ز اندرون دل من ؟

لیلای من باش!

و برایم شاعری کن !

تا من شوم" مجنون "

وهی دورت بگردم!

"در بزم چشمانت عزیز نازنینم"

مشروب" چشمانت "بنوشم مست گردم
دیدگاه ها (۱)

معبـــد سینه ی تـــو تخت سلیمـان داردوای از چشم تو که این هم...

من با تو نگویم که تو پروانه من باشچون شمع بیا روشنی خانه من ...

گاه از نوازششاشک میریزیگاه از لحن تندشبی اختیار می خندیدیوان...

من برای تومقصد نبودمپلی بودم که از ان گذشتیبه خانه رسیدیپشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط