گوش کن حرف دلم را عسلم شیرینم

گوش کن حرف دلم را عسلم، شیرینم 
مثل یک کاسه ی زهرم چه کنم؟ من اینم 

و هنوزم که هنوز است پر از دردم من 
و فقط از خودم از دست خودم غمگینم

حرف های دل من قوطی کبریتند و 
آتشم می زند از بس که خودم بنزینم 

شعرها پر شده از " عشق و عزیز " الکی 
آخر هر غزل " ای عشق بیا بالینم" ...

خود من هم دو سه بار از لب و گیسو گفتم 
چه بدم آمده از شعر بد و ننگینم 

حالت زشت و کریه و بدی آدم دارد 
فقط از عاشقی و ... آه! عجب بدبینم 

وارث رودکی و سعدی و خیامم من 
عاشق شعر فروغ و غزل پروینم 

همه ی همت من شاعری اما افسوس 
همه ی قافیه ها را الکی می چینم 

چون اگر حرف دلم را بزنم متهمم 
چند باری به خودم گفته شده بی دینم 

شاعر آرام بماند چه کسی حرف زند؟
شاعرم نقد و نظر رسم من و آئینم 

و چرا شعرِ " سه تا نقطه " سرودن جرمست؟ 
ولی از عشق خدا لاف زنم تأمینم 

غزلی خواندم و حافظ چقدر زیبا گفت 
" گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
دیدگاه ها (۷)

پدر یعنے تڪیه گاه..❤

زندگی نمایشی استکه هیچ تمرینیبـراے آن وجـود ندارد ...پس آواز...

روﺳﺮﯼ ﻭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻋﯿﻨﮏ ﻣﯽ ﺯﻧﺪﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ! ، ﭘﺮ...

گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهدجز گپ ریز ریز با مادرمهی من حرف بز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط