درد دارد همه شب سوختن و دود شدن

درد دارد همه شب ، سوختن و دود شدن
یا چو آهی به گلو ماندن و مسدود شدن

آه ، چون صید شکسته پر و بالی به قفس
به نم اشک و شب غمزده محدود شدن

شاید این رسم خداوندیِ صیّاد دل است
به درون قفس اینگونه غم اندود شدنو

اگر از یار رسد مرهم و درمان ، چه باک
دردِ افتاده به دل هر شبه مشدود شدن

چه بسوزد دل بیچاره که با دیده ی تر
در نگاهش به شبی یکسره مردود شدن

نفسا ، خشک و چروکیده شد اندام « کویر »
چه گواراست چروکیدن و محدود شدن
دیدگاه ها (۱)

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا چون کنم ؟ دل به چنین روز ...

همیشه دلت واسه اونچیزهایی تنگ میشه کهمجبوری وانمود کنی بهشون...

یکباره گــــــرفته بدنـــــم بـــــــوی تنت رابـــــی انکه ب...

تماشا می کنی و من دلم از دور می لرزدسرم بر دار می رقصد ، لبم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط