جان دلم

جــــان دلـــم...
برگ های سبز کم کم میخواهند رنگ عوض کنند
نمیخواهی برگردی؟؟؟
آخر میدانی...
من خودم را خوب میشناسم
پاییز بیشتر از هر فصل دیگری مرا یاد تو می‌اندازد
جان دلم...
تو خودت بگو
غروب های دلگیر پاییز را چگونه بدون تو سر کنم؟؟؟
چگونه بدون تو روی برگ های پاییزی قدم بزنم و صدای خش خش برگ ها را بشنوم؟؟؟
تو که نباشی
این صدای زیبای خش خش برگ ها برایم مانند میدان تیر میشود!!!
اصلا تو نباشی از هر چه برگِ زرد هست متنفر میشوم...
جان دلم...
میدانی که..
در پاییز خیلی زود هوا تاریک و شب فرا میرسد...
تو که نباشی
من با این شبهای طولانی پاییز چه کنم؟؟؟
همیشه میگویند: پاییز فصل عاشقی کردن است
اما برای آن کسی که دلتنگ یار است، پاییز فصل جان دادن است...
پاییز فصل دلتنگ شدن است
پاییز فصل اشک ریختن است

جان دلم...
ای وای من...
ای وای من.....
ای وای من.........
اگر باران ببارد من چه کنم؟؟؟
حتی فکرش هم برایم عذاب است
که غروب پاییز مقابل پنجره ایستاده باشم و باران ببارد و بوی نم خاک و باران بلند شود
جان دلم...
زمستان و بهار و تابستان نیامدی فدای سرت!!!
ولی تو را به خدا پاییز را برگرد...
من بدون تو نمیتوانم با این پاییز دست به یقه شوم...
بی انصاف زمینم میزند زورش زیاد است...

برگرد زندگی جانم
پاییز را برگـــرد...
دیدگاه ها (۱۵)

ابتدای جاده مهرپاییزبه انتظار نشسته استنگاهش ابری، ردّ پاهای...

در سراسر جادۀ زندگی تابلوی توقف ممنوع است🍂 و در انتهای زندگی...

اینکه کسی ریا میکند!اینکه کسی تمامِ سال را گناه میکند و ایام...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام ...

عاشقانه های شبنم

رها🍂 پاییز آرام آرام آماده ی رفتن می شود..رنگ انار، عطر بارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط