مرگ انتخابی

مرگ انتخابی...
دیروز یکی از اون روزهایی بود که فقط خودم نبودم رو احساس کردم
نه ناراحتم و نه برای بقیه خوشحالم
نمیدونم یه حس عجیب که نمیدونم چی میشه بهش گفت
نمیدونم شاید دلم میخواسته منم اونجا میبودم
ولی اونقدر هم خوب نیستم که بقیه از حضورم آزرده نشن
به هر حال که نبودم
بعضی وقتا دوست دارم برای یبار هم شده اون آدمایی که براشون احترام قائل هستم بپرسن من زنده ام یا نه
غیب شدن از جایی که بهش تعلق داشتید دقیقا عین مرگ هست
انگار که هیچ وقت حضور نداشتید
و دردناک تر اینکه هنوز زنده ای...
دیدگاه ها (۱)

:)

و در نهایت یک چیز باقی مانده درماندگی....... درماندگی همان ا...

من تموم شدم ولی درسام نه

زندگی همین لحظههم اکنون....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط