بازهم عشق کشیده است دلم راسویی
بازهم عشق کشیده است دلم راسویی
چشم واکردم و دیدم که تو رو در رویی
چند وقتی است به هرجا بروم میدانم
میرسم باز در خانه لیلی خویی
خواب دیدم که پلنگم که به دام افتادم
میکشد سمت خودش پای مرا _ آهویی!
میبرد گاه به دنبال خودش سنگی را
از کنار تن مرداب به دریا جویی
دست سردی که رسیده است به موهات ندید
آتشی را که از آنها به دلم زد مویی
کاشتم غیر تو را در دلم اما خشکید
کندم از ریشه تو را بازولی میرویی
قلبم این باغچه غمزده را میفهمم
که در آن هیچ گلی جز تو ندارد بویی
چشم واکردم و دیدم که تو رو در رویی
چند وقتی است به هرجا بروم میدانم
میرسم باز در خانه لیلی خویی
خواب دیدم که پلنگم که به دام افتادم
میکشد سمت خودش پای مرا _ آهویی!
میبرد گاه به دنبال خودش سنگی را
از کنار تن مرداب به دریا جویی
دست سردی که رسیده است به موهات ندید
آتشی را که از آنها به دلم زد مویی
کاشتم غیر تو را در دلم اما خشکید
کندم از ریشه تو را بازولی میرویی
قلبم این باغچه غمزده را میفهمم
که در آن هیچ گلی جز تو ندارد بویی
۱.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.