گفت و سرشو گذاشت گوشه تخت و اجازه داد اشکاش بریزن...
گفت و سرشو گذاشت گوشه تخت و اجازه داد اشکاش بریزن...
.............................................
(ساعت ۸ صبح...ویو تهیونگ)
چشماش رو باز کرد..نور خورشید مستقیم داشت میزد به صورتش..یکم چشماش رو مالید و سرش رو سمت کوک برگردوند...هنوز چشماشو باز نکرده بود....
هوفی گفت و از جاش بلند شد تا دست و صورتشو آب بزنه...
نگاهی به خودش تو آیینه کرد...نمیدونست چرا ولی حس تنفر داشت...از کس دیگه ای نه...از خودش:)
آب پاشید به صورتش و از روشویی اومد بیرون سمت تخت کوک...
+نظرت چیه بیدار شی جناب؟!
چیزی نشنید...میخواست بشینه که خنده ریز کوک رو دید...
(راوی:جونگ کوک بهوش اومده بود دکترا هم معاینه اش کرده بودن میخواست یکم تهیونگ رو اذیت کنه)
نشست و رفت بالا سر کوک...دستشو رو موهاش کشید...
+میخوای منو اذیت کنی بچه؟!
نتونست جلوی خندش رو بگیره و خندید...چشماش رو باز کرد..هنوز اونقدری سر حال نشده بود ولی میتونست حرف بزنه...
-بچه خودتی مستر کیم...
گفت و اخم کیوتی کرد..
تهیونگ بدون حرفی با یه لبخند محو کوک رو تو آغوشش گرفت...
+دلم برات تنگ شده بود:))
ناخواسته اشکاش رو گونه هاش ریخت...دلش میخواست ساعت ها پسرش رو بغل کنه و ازش جدا نشه...
.............................................
(ساعت ۸ صبح...ویو تهیونگ)
چشماش رو باز کرد..نور خورشید مستقیم داشت میزد به صورتش..یکم چشماش رو مالید و سرش رو سمت کوک برگردوند...هنوز چشماشو باز نکرده بود....
هوفی گفت و از جاش بلند شد تا دست و صورتشو آب بزنه...
نگاهی به خودش تو آیینه کرد...نمیدونست چرا ولی حس تنفر داشت...از کس دیگه ای نه...از خودش:)
آب پاشید به صورتش و از روشویی اومد بیرون سمت تخت کوک...
+نظرت چیه بیدار شی جناب؟!
چیزی نشنید...میخواست بشینه که خنده ریز کوک رو دید...
(راوی:جونگ کوک بهوش اومده بود دکترا هم معاینه اش کرده بودن میخواست یکم تهیونگ رو اذیت کنه)
نشست و رفت بالا سر کوک...دستشو رو موهاش کشید...
+میخوای منو اذیت کنی بچه؟!
نتونست جلوی خندش رو بگیره و خندید...چشماش رو باز کرد..هنوز اونقدری سر حال نشده بود ولی میتونست حرف بزنه...
-بچه خودتی مستر کیم...
گفت و اخم کیوتی کرد..
تهیونگ بدون حرفی با یه لبخند محو کوک رو تو آغوشش گرفت...
+دلم برات تنگ شده بود:))
ناخواسته اشکاش رو گونه هاش ریخت...دلش میخواست ساعت ها پسرش رو بغل کنه و ازش جدا نشه...
۰
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.