قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه‌ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی‌ام این بود که تو گم شوی‌و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم

#غلامرضا_طریقی
دیدگاه ها (۱)

ای‌ دیر یافتهبا تو سخن می‌گویم،بسان پرندهکه با بهار "احمد شا...

یک جان چه بُوَد...صدجانِ مَنی...😙 😙 😙

اگر دیدی کسی از تنهاییش لذت میبره بدون راز قشنگــــــی تو دل...

همگی جواب بدین دوستان😉

میدانی جاناتو دلیل چشم باز کردن هر صبح منیآرامش این قلب تپند...

مثل آن‌لحظه که حفظ غمِ‌ظاهر سخت استماندن چشم به دنبال مسافر ...

"تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!"تو" که از راز دلم با خبر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط