رمان
#رمان
پارت ۳
*لیسا عصبانی میشه و اونو بلاک میکنه
لیسا:بلاکش کنید بدویید
*رزی:تاحالا انقدر لیسا رو عصبانی ندیده بودم برای همین زود بلاکش کردم
*جنی:یکم ترسیدم و فشارم افتاد و زود بلاکش کردم
*جیسو:جنی حالش داشت بد میشد ولی من بخاطر لیسا بلاکش کردم
جیسو:من و جنی خوابمون میاد میریم بخوابیم
ساعت ۳ شب:
*رزی بلند شدم که آب بخورم که دیدم لیسا تو آشپز خونس و داره کاری میکنه
رزی:لیسا، چیکار می کنی
.......
ادامه دارد
پارت ۳
*لیسا عصبانی میشه و اونو بلاک میکنه
لیسا:بلاکش کنید بدویید
*رزی:تاحالا انقدر لیسا رو عصبانی ندیده بودم برای همین زود بلاکش کردم
*جنی:یکم ترسیدم و فشارم افتاد و زود بلاکش کردم
*جیسو:جنی حالش داشت بد میشد ولی من بخاطر لیسا بلاکش کردم
جیسو:من و جنی خوابمون میاد میریم بخوابیم
ساعت ۳ شب:
*رزی بلند شدم که آب بخورم که دیدم لیسا تو آشپز خونس و داره کاری میکنه
رزی:لیسا، چیکار می کنی
.......
ادامه دارد
۷۰۲
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.