قشنگترین اشتباه من
پارت اول
من ات هستم بیست و چهار سالمه بابام قمار میکنه منم تو یه بار کار میکنم تا بتونم بدهی هارو صاف کنم
از بار برگشتم خونه که دیدم دوباره بابام یکیو آورده
رفتم تو اتاقم داشتم پولامو میشمردم که صدام زدن
سریع پولارو قایم کردم و رفتم پایین
ب/ت:پولا رو بده
ات:ن... ندارم
یکی زد تو گوشم که بغضم گرفت
ب.ت:برو تا وقتی پول نیاوردی برنگرد
رفتم بالا و یه هودی مشکی پوشیدم ماسکمم زدم
_____________
همون لحظه بابای ات
________________
ب.ت:خواهش میکنم یه کم صبر کنید پول و میدم
جیمین:میتونی به جاش دخترتو بهم به عنوان خدمتکار بدی
ب.ت:باشه باشه حتما
_____________________
ویو ات
رفتم پایین
ب.ت :ات
ات:ب... بله
ب.ت:وسایلتو جمع کن و با این اقا برو
ات:منظورت چیه
ب.ت:تو به جای پول میری
سریع از خونه دویدم بیرون که بادیگارد ها بیهوشم کردن
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق بودم
به سمت در رفتم و در و زدم
بعد ده دقیقه یه زن اومد داخل
ا.ت: ببخشید میشه بگین اینجا کجاست؟
اجوما: اینجا عمارت اربابه
ا.ت:چرا من اینجام میشه برم؟
اجوما میتونی بعدا با ارباب حرف بزنی
ا.ت :الان نمیشه؟
اجوما:الان بیرون هستن...
ا.ت:اها
اجوما:بیا این لباسارو بپوش
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.