خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم
راحتِ جان طلبم و از پِیِ جانان بروم

گر چه دانم که به جایی نَبَرد راه غریب
من به بویِ سرِ آن زلفِ پریشان بروم

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا درِ میکده شادان و غزل‌خوان بروم

به هواداری او ذَرِّه‌صفت، رقص‌کنان
تا لبِ چشمهٔ خورشیدِ درخشان بروم


#حافظ
دیدگاه ها (۱۰)

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کندهمدم گل نمی‌شودیاد سمن نمی‌کن...

مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابروجهان بس فتنه خواهد د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط