چه دلگیر است دنیا چونکه هر فصلت خزان باشد
چه دلگیر است دنیا چونکه هر فصلت خزان باشد
به هر شعری که خواندی اشک چشمانت روان باشد
خبر داری که رسوا میشوی در عاشقی اما
دلت از جنگ با احساس یارت ناتوان باشد
دلت خواهان عشقش میشود یک لحظه ناغافل
ندارد هیچ توفیری که پیری یاجوان باشد
شدی مجنون و شیدایی حسادت میکنی حتا
چونان مرگ است لیلای تو با بیگانگان باشد
به غیر از اونداری در جهان معشوقه ای ، اخر
چرا دلداده ات باید بفکر این وآن باشد
دلت وقتی که میگیرد ز چشمت اشک میبارد
گواه گریه ات در نیمه شبها آسمان باشد
نگویی از دلش دیگر ، نباشی در برش بهتر
اگر عشقی بخواهد باعث آزار جان باشد
به هر شعری که خواندی اشک چشمانت روان باشد
خبر داری که رسوا میشوی در عاشقی اما
دلت از جنگ با احساس یارت ناتوان باشد
دلت خواهان عشقش میشود یک لحظه ناغافل
ندارد هیچ توفیری که پیری یاجوان باشد
شدی مجنون و شیدایی حسادت میکنی حتا
چونان مرگ است لیلای تو با بیگانگان باشد
به غیر از اونداری در جهان معشوقه ای ، اخر
چرا دلداده ات باید بفکر این وآن باشد
دلت وقتی که میگیرد ز چشمت اشک میبارد
گواه گریه ات در نیمه شبها آسمان باشد
نگویی از دلش دیگر ، نباشی در برش بهتر
اگر عشقی بخواهد باعث آزار جان باشد
۱.۵k
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.