برادرجان نمیدونی چه دلتنگم

برادرجان نمیدونی چه دلتنگم
برادر جان نمیدونی چه غمگینم
نمیدونی نمیدونی برادر جان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم

نمیدونی چه سخته در به در بودن
مثه طوفان همیشه در سفر بودن
برادرجان برادرجان نمیدونی
چه تلخه وارث دردِ پدر بودن
دلم تنگه برادر جان،
برادر جان دلم تنگه ...

دلم تنگه از این روزهای بی امید
از این شب گردیهای خسته و مایوس
از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
دلم تنگه برادر جان،
برادر جان دلم تنگه ...

دلم خوش نیست
غمگینم برادر جان
از این تکرار بی رویا
و بی لبخند
چه تنهاییِ غمگینی که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق
عاشق و خرسند
دیدگاه ها (۳۳)

اینجا هم بندر صیادی هیندجان اومده بود واس خرید ماهی..

جات همیشه درقلبمه...

داداش جونم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط