چند سال پیش یه همسایه داشتیم
چند سال پیش یه همسایه داشتیم
پدر خانواده حاجی مذهبی
کاسب معتبر بازار
دوتا دختر جوان داشت و یک پسر نوجوان
دخترا برای ادامه تحصیل و دانشگاه میرن تهران
دخترای شهرستانی آفتاب مهتاب ندیده وقتی وارد شهر بزرگی مثل تهران میشن
متاسفانه دچار بی حیای و بی حجابی میشن.
پدر خانواده که این ماجرا را نمی تونست تحمل کنه دخترها را از رفتن به دانشگاه منع میکنه
دخترا با نقشه قبلی خود زني میکنن و از پدر شکایت میکنن و اونو را برای چند روزی میندازن زندان.
توی این فرصت با اقداماتی که قبلا انجام داده بودن قاچاقی راهی ترکیه میشن
پدر وقتی از زندان میاد و متوجه میشه دختراش از خونه فرار کردن سکته میکنه و میمیره
پسر خانواده غیرتی میشه و میره کشور غریب دنبال خواهراش
ولی چندین ماه میگذره و هیچ خبری از پسره نمیشه
مادر خانواده که خانواده را توی چنین وضعی می بینه کاملا دیوانه میشه و سر از تيمارستان درمیاره
یک خانواده بخاطر بی حجابی و بی حیای از بین رفت
این ماجرای واقعی را یکی از دوستانم برام تعریف کرد
پدر خانواده حاجی مذهبی
کاسب معتبر بازار
دوتا دختر جوان داشت و یک پسر نوجوان
دخترا برای ادامه تحصیل و دانشگاه میرن تهران
دخترای شهرستانی آفتاب مهتاب ندیده وقتی وارد شهر بزرگی مثل تهران میشن
متاسفانه دچار بی حیای و بی حجابی میشن.
پدر خانواده که این ماجرا را نمی تونست تحمل کنه دخترها را از رفتن به دانشگاه منع میکنه
دخترا با نقشه قبلی خود زني میکنن و از پدر شکایت میکنن و اونو را برای چند روزی میندازن زندان.
توی این فرصت با اقداماتی که قبلا انجام داده بودن قاچاقی راهی ترکیه میشن
پدر وقتی از زندان میاد و متوجه میشه دختراش از خونه فرار کردن سکته میکنه و میمیره
پسر خانواده غیرتی میشه و میره کشور غریب دنبال خواهراش
ولی چندین ماه میگذره و هیچ خبری از پسره نمیشه
مادر خانواده که خانواده را توی چنین وضعی می بینه کاملا دیوانه میشه و سر از تيمارستان درمیاره
یک خانواده بخاطر بی حجابی و بی حیای از بین رفت
این ماجرای واقعی را یکی از دوستانم برام تعریف کرد
۱۹.۰k
۰۳ مهر ۱۴۰۱