رفتی و بعد تو بر پنجره باران زده است

رفـتـی و بَـعـد تـو بـر پـنـجـره بـاران زده است
بی سبب نیست که مردی به خیابان زده است

رفـتـی و بـعـد تـو این خـانـه پُـر از دلهره شد
وَضعِ جِسمانیِ مَن آه ، چه بُحران زده است

بِـیـنِ مـن بـا تـو کـه یـک "واو" نـبـایـد بـاشـد
هَـر کسـی آمـده بـر فاصـلـه دامان زده است

نیمه شب یک نفر از آینه بیرون زد و گفت
"خانه ی بی تو فقط خانه ی شیطان زده است"

رفـتـه ای ، قـافـیـه هـا طَـعـمِ عـَجـیـبـی دارنـد
قلبِ من ، سیبِ گلابیست که دندان زده است

دســت تَـقـدیـر مَــرا از تـو جـدا مـی خـواهـد
فالِ تلخی هم اگر ، دست به جبران زده است

آمدی از دَر و هَـمـسـایـه شنیدی...دیر است
عاشق از داغِ جُـنـونـت به بیابان زده است!

سعید شیروانی
دیدگاه ها (۸)

ما برای با تو بودن عمر خود را باختیمبد نبود ای دوست گاهی هم ...

امیدوارم ،داشته هایتان چنان پر رنگ شونــد ،که غـم نداشته های...

می‌چکد شبنم احساس قشنگ از قلممدل من می‌گویدمی‌شود در دل تلخی...

اینو همیـــــشه یادت باشہقـــول هایی رو کـہهنگـامِ طوفــــان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط