آنقدر ازعشق م گویم

آنقدر ازعشـق مے گویـم

آنقــدر مے نویســم

که صداے سکــوت من

دنیـــا را پرکنـد

تو فقط دست هاے من را

عاشقـانه بگیـــر

فریـــادش بامن
دیدگاه ها (۱)

:نقش چشمان خمارت چه کشیدن دارد...سایه ساران دوزلفت چه لمیدن ...

اصرار نکن!بغضِ دلم وا شدنی نیست...گمگشته ی این شعر که پیـدا ...

از تـــو می نویسم موهایم تشنه لمس دستهای تواز من می نویسی نم...

.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط