دوستان به مناسبت تولد این شهید ختم صلوات گرفتن عزیزانی که
دوستان به مناسبت تولد این شهید ختم صلوات گرفتن عزیزانی که مایلن سهمی داشته باشن تعداد صلوات رو بفرمایند تا فردا اذان مغرب پایان
دلنوشته همسر شهید صدرزاده:
عزیزم.....
این دوری ....
کاش به یک لحظه کشنده بود نه جان کاه که ذره ذره وثانیه ثانیه......
کاش فقط دوری و ندیدن خودم بود
ولی باثانیه ثانیه محمد علی.....
وقتی شیرین زبانی میکند....
وقتی عکست را هر جا که باشد میبیند و بابا می کند....
وقتی فاطمه نسبت به بابا مصطفاش حساس تر شده....
وقتی به هر بهانه بیدارمی ماند که مبادا من اشک بریزم....
وقتی دیگر تاب دور شدن از من به اندازه چند دقیقه را ندارد....
وقتی خودم و بچه ها دلتنگ اسمت هستیم....
وقتی شهریور ماه تولدت.........
سالگرد ازدواجمان........
تولد فاطمه........
فاطمه که محمد علی نیست متوجه نشود...........
وبه جای اینکه شاد باشم از تولد دخترمان باید با هر نفس فاطمه بمیرم......
دیگر هیچ اتفاق دنیا دل خوشی و شادی برای من و بچه ها نیست......
مسافرت
پارک
گردش
خرید
در پس همه اینها خنده ای که از صد گریه تلخ تر است بر روی لبان فاطمه میبینم......
از روز عاشورا به این حرف ارباب رسیدم خاک بر سر این دنیا
ولی باز همه اینها فدای سر بی بی
مگر خودت نگفتی زنم و بچم فدای یک کاشی حرم بی بی
مصطفای من بعد شهادتت برای فداییان کاشی های حرم بی بی تکه هایی از کاشی های حرم بی بی را آوردند.
مصطفای من عزیزترین دارایی دنیا
من شاکر خدا هستم که عزیزترینم را برای همیشه جاودانه شد
شاکر خدا هستم که جزء زنان کوفی نشدم
شاکر خدا هستم .........
تمام این ثانیه ثانیه مردن هم هدیه به بی بی میکنم
دلتنگ جسم خاکیت هستم ولی خیالم راحته در محضر اهل بیت هستی......
من هم تمام تلاشم را انجام می دهم که مبادا نگرانی برای شما باشد و شما آسوده خاطر باشی.م ن هنوز سر نذری که برای محمد علی داشتی هستم و همیشه با خودم مرور میکنم....
دلنوشته همسر شهید صدرزاده:
عزیزم.....
این دوری ....
کاش به یک لحظه کشنده بود نه جان کاه که ذره ذره وثانیه ثانیه......
کاش فقط دوری و ندیدن خودم بود
ولی باثانیه ثانیه محمد علی.....
وقتی شیرین زبانی میکند....
وقتی عکست را هر جا که باشد میبیند و بابا می کند....
وقتی فاطمه نسبت به بابا مصطفاش حساس تر شده....
وقتی به هر بهانه بیدارمی ماند که مبادا من اشک بریزم....
وقتی دیگر تاب دور شدن از من به اندازه چند دقیقه را ندارد....
وقتی خودم و بچه ها دلتنگ اسمت هستیم....
وقتی شهریور ماه تولدت.........
سالگرد ازدواجمان........
تولد فاطمه........
فاطمه که محمد علی نیست متوجه نشود...........
وبه جای اینکه شاد باشم از تولد دخترمان باید با هر نفس فاطمه بمیرم......
دیگر هیچ اتفاق دنیا دل خوشی و شادی برای من و بچه ها نیست......
مسافرت
پارک
گردش
خرید
در پس همه اینها خنده ای که از صد گریه تلخ تر است بر روی لبان فاطمه میبینم......
از روز عاشورا به این حرف ارباب رسیدم خاک بر سر این دنیا
ولی باز همه اینها فدای سر بی بی
مگر خودت نگفتی زنم و بچم فدای یک کاشی حرم بی بی
مصطفای من بعد شهادتت برای فداییان کاشی های حرم بی بی تکه هایی از کاشی های حرم بی بی را آوردند.
مصطفای من عزیزترین دارایی دنیا
من شاکر خدا هستم که عزیزترینم را برای همیشه جاودانه شد
شاکر خدا هستم که جزء زنان کوفی نشدم
شاکر خدا هستم .........
تمام این ثانیه ثانیه مردن هم هدیه به بی بی میکنم
دلتنگ جسم خاکیت هستم ولی خیالم راحته در محضر اهل بیت هستی......
من هم تمام تلاشم را انجام می دهم که مبادا نگرانی برای شما باشد و شما آسوده خاطر باشی.م ن هنوز سر نذری که برای محمد علی داشتی هستم و همیشه با خودم مرور میکنم....
۹۶۸
۱۹ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.