متن نوشته خودم

متن نوشته خودم:
بابایی یادته وقتی کوچولو بودم رو پاهات مینشستم و ننازم میکردی
یادته وقتی میخاسم در شیشه رو بازکنم برام شل میکردی که من فکرکنم قویم و باز میکردم
یادته میگفتی دختر باباشه
یادته وقتی یه چیز ازت میخاسم میگفتی بوسم کن
یادته وقتی میومدی خونه از جیبت یه شکلات بهم میدادی
یادته وقتی میرفتیم خرید یه عالمه چیز برام میگرفتی
یادته واسه تولدم غافلگیرم میکردی و رو صورتم کیک میمالیدی
یادته بهترین روزامون باهم دیه بود میگفتی مامانو بیخیال منو تو رفیقیم
یادته با اون دستای زمختت سرمو نوازش میکردی
یادته وقتی مریض بودم بغلم میکردی نازم میکردی
یادته شبا با قصه و نوازش دستت میخابیدم
یادته یادته یادته....
ولی الان چی
اون دختر شیطونت تبدیل شده به یه ادم افسرده
تمهایی گریه میکنه تو نیسی نازش کنی
هرچی میخاد براش میخری ولی اون ازت خجالت میکشه
همش تو اتاقش تو درداش پره
ولی همیشه قلبش مال یه مرد یوده
یه مردی که مرد بوده
قلبش مال پدرشه
بابا شاید نتونم بهت بگم دوست دارم چون خجالت میکشم
ولی اینو بدون
بزرگترین و اولین عشقم تو یودی و میمونی
عاشقتم پدر
کاش روم میشد دستای مردونتو ببوسم که برای من خیلی کارا کرد
عاشقتم بابایی
از طرف دخترت:معصومه(دخترشیطونک)
دیدگاه ها (۳۰)

چی میشد الان من بخندم؟

همه میدونید دختری نیسم حرفی بزنم بهش عمل نکنمقول میدم تا اخر...

هیشکی منو دوس ندارهکی منو دوس داره؟

صبحتوننن بخیرهرکی دوسم داره بنویسه صبح بخیر

part7🦋-خیلی آرامش بخشه&چی-اینکه تو برام کتاب بخونی&آهان-نارا...

part9🦋& بفرمایید قهوتون-اخ دستت درد نکنه &خواهش میکنم-تو سرد...

★وقتی......Pov:★ وقتی عضو نهمی و خواب بدی راجب اونا میبینی،و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط