برای قصه ای که با

برای قصه ای که با
“یکی بود و یکی نبود” شروع میشود
پایانی بهتر از
آوارگی کلاغ نمی توان نوشت…
دیدگاه ها (۱)

آغوش توتنها دروازه ایستکه برای فتحشباید اول تسلیم شد . . .

تو صادقانه دروغ بگومن عاشقانه کاری خواهم کرد“ماه” همیشه پشت ...

دنیاے بدون توشباهَت عَجیبــے با این غروب هاے لعنتـے دارددلـگ...

آدمهای شکسته دو دسته اند:آنهایی ک یهویی از دست یک نفر افتاده...

ای مزارت قاصد پیغام تو..  آخرین ذکر شهیدان نام تو، ای شروع ...

♥️🍃آنقدر دوستت دارم که یادم نمی آید از کجا شروع شد!داستان ما...

برای مادر🖤😭مادرم نیک ودل پاک سرشت مادرم آینه نور بهشتمادرم ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط