رمان عشق داغ : پارت ۳
پتو رو روی خودم کشیدم و چشمامو بستم که یهو پتو از روم کنار رفت شدو پتورو روی خودش انداخت و روشو برگردوند پتو رو از روش کشیدم که اونم پتو رو کشید
سونیک: ولش کن
شدو: تو ولش کن
محکم کشیدم طرف خودم که با پتو پرت شد روم اب گلوم رو پایین فرستادم و با سرخی و دمی که کم کم سرعت حرکتش بیشتر میشد بهش نگاه کردم چون یهویی بود دردش اومده بود دستشو گذاشت رو سرشو اخی گفت و چشاشو باز کرد که من همون لحظه فهمیدم قلبم دیگه نمیزنه لپاش سرخ و گوش های سرخش خم شده بود چشماش روشن تر از قبل بود. عصبی بودم از دست این حرف و حسی که نامعلوم بود هرچی بود سرنگون کردنش کار سختی بود
از زبان شدو: تو این زاویه جذاب بود یا من اینطور حس میکردم؟ با دیدنش تندی از روش بلند شدم
سونیک: خ...خب چ..چون پتو کوچیکه بیا نزدیکتر شدو: چ..چی؟
حرصی دستمو کشید که تو بغلش افتادم پتو رو روی هر دوتامون کشید دستش زیر سرم بود و من مثل لبر سرخ شده بودم دمم به سرعت تکون میخورد و نمیدونستم چیکار کنم بلاخره با هزار جور بدبختی اون شب گذشت. از زبان سونیک:
سونیک: شدووووووو...هوییییی سوسک سیاه بیداررر شوو دیر شد رامون نمیدن شدو:...ها؟ب..باشه اومدم.. سونیک:بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون تا شدو لباسشو عوض کنه بعد چند دقیقه دیدم شدو از اتاق اومد بیرون که با شدو سرخ شده و دمی که به سرعت تکون میخورد مواجه شدم یه تای ابرومو بالا دادمو خیره نگاهش کردم که دستشو رو دمش گذاشت صورتش و سمت دیگه ای چرخوند نیشخندی زدم و دستمو به صورتش نزدیک کردم که از جا پرید و با صورت عین لبو زل زد بهم شدو: عههههه چ...چیکا...... تک خنده ای کردم و انگشتم و گوشه ی لبش کشیدم لرزی کردو عقب کشید
خنده ای کردمو گفتم سونیک: نخوردمت که...انگار یه نفر اینجا یواشکی هات داگ تند خورده که سسش جا مونده. خجالت زده نگاهم میکرد که پشتمو کردم بهش و سمت در رفتم با نشنیدن قدم هاش رمو برگردوندم سمتش سونیک: چته استخاره گرفتی زودباش تنه شل و ولتو جمع و جور کن بیا با فریادم به خودش اومد و تندی بهم رسید شدو:چ..چیزه..س..سونیک
سونیک:هوووممم؟ چرا لکنت گرفتی؟؟
نفس عمیقی کشید و از کوله پشتیش پلاستیکی سمتم گرفت شدو:گ...گفتم ش..شاید گشنت ب..باشه متعجب داخل پلاستیک و نگاه کردم که با دیدن چیلی داگ تند لبخندی زدم و درش آوردم چشمکی بهش زدم و گفتم:سونیک: درست حدس زدی...کی زودتر میرسه هومم؟؟ و با سرعت داخل سالن رفتم که اونم تازه ویندوزش بالا اومده باشه با سرعت سمتم اومد.
از زبان شدو: از لابه لای جمعیت به سرعت رد میشدیم تا....
ادامه دارد...
نویسنده:خب تا اینجا چطور بود خوشتون اومد؟!!💞💞💋💋💖💖😉💫
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.