✍✍✍
✍✍✍
دنبـالِ مـن می گردی و حاصل ندارد
ایـن مـوجِ عـاشق، کار با ساحل ندارد
بـایــد ببنـدم کـولـه بـار رفتنـم را
مـرغِ مهـاجر هیـچ جـا منـزل ندارد
من خام بودم، داغِ دوری پخته ام کرد
عمـری کـه پایت سوختم قـابل ندارد
مـن عـاشقی کردم، تو اما سرد گفتی:
«از بـرف اگر آدم بسازی دل نـدارد..»
بـاشد، ولـم کـن با خودم تنهـا بمانم
دیـوانـه بـا دیـوانـه ها مشکل ندارد
شـایـد بـه سرگردانی ام دنیـا بخندد
موجی که عاشق میشود، ساحل ندارد
دنبـالِ مـن می گردی و حاصل ندارد
ایـن مـوجِ عـاشق، کار با ساحل ندارد
بـایــد ببنـدم کـولـه بـار رفتنـم را
مـرغِ مهـاجر هیـچ جـا منـزل ندارد
من خام بودم، داغِ دوری پخته ام کرد
عمـری کـه پایت سوختم قـابل ندارد
مـن عـاشقی کردم، تو اما سرد گفتی:
«از بـرف اگر آدم بسازی دل نـدارد..»
بـاشد، ولـم کـن با خودم تنهـا بمانم
دیـوانـه بـا دیـوانـه ها مشکل ندارد
شـایـد بـه سرگردانی ام دنیـا بخندد
موجی که عاشق میشود، ساحل ندارد
۲.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.