در پریشانی حال خود

در پریشانی حال خود
از تو مینویسم
جز تو چیز دیگری ندارم ذهنم
دسته خودم که نیست..
از روزی که چشم به راه
منتظر امدنت بودم
باید دمی به امروز فکر میکردم
امروز که از شوق تو سرشار
از وجودت تهی ام..
دیدگاه ها (۱)

-آنقدر مدارا کردمکه مدارا عادتم شدوقتی خیلی نرم شدیهمه تو را...

آدمها باید یک چیز را درباره خودشان بدانند!من کجا خوشبختم؟و ل...

واقعا برات متاسفم

من هم اگر شاید به جای آسمان بودم با مردم نامهربان، نامهربان ...

مهم؟ روزی که گفتی میریمن ساده‌تر از همیشه، از مرگی گفتم بعد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط