روزیزیبایی وزشتی درساحل دریا به هم رسیدند وهر یک از دی

روزی«زیبایی و«زشتی» درساحل دریا به هم رسیدند وهر یک از دیگری پرسید:«میتوانی شنا کنی؟»
سپس هر دو لباسهایشان را کندند وخود را در امواج دریا رها کردند. اندکی بعد«زشتی»از آب بیرون آمد و جامه ی «زیبایی«را به تن کرد و به راهش ادامه داد.«زیبایی نیز به ساحل بازگشت و لباسهایش رانیافت و از اینکه برهنه بود شرمگین شد.پس ناگریز جامه ی «زشتی»را در بر کرد و به راه افتاد .
از ان روز تاکنون مرادن و زنان هر گاه به هم میرسند در شناخت یک دیگر دچار اشتباه میشوند.البته هنوز هم کسانی هستند که وقتی به چهره ی زیبایی خیره میشوندبر خلاف لباسی که بر تن دارداو را میشناسند وهرگاه به چهره ی زشتی مینگرند او را تشخیص میدهند و لباس های زیبایش انها را دچار اشتباه نمیکند.
دیدگاه ها (۴)

...دنیای عروس...

کدومو میپسندی

اینو هم تازه کشیدم ..نظر یادتون نره...کامنت بوووووس..عاشقتون...

کاش من"همه" بودم !چه کیفی داشتدستِ جمعی عاشقت بودن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط