من ازآغازشب تامرزصبح،
من ازآغازشب تامرزصبح،
باآیه های عشق درخلوت،
توراباشعرمی خوانم.
توراتکرارکنان بردفترم ترسیم می سازم.
وازمفهوم نام تو،درآن تاریکی ممتد هزاران شعله کوچک و
هزاران روشنک بایادتودرقلب شب تصویرمی سازم.
وآنگاه بی رمق باروشنک های خیالی،تاسحربیدارمی مانم.
ومن بی وقفه بافریادتوراباشعرمی خوانم.
تورادرلحظه دلتنگی وتردید،
درون شعرهایم می یابم.
واین راهیست؛برای لمس تو،
میان واژه های بالغ احساس...
باآیه های عشق درخلوت،
توراباشعرمی خوانم.
توراتکرارکنان بردفترم ترسیم می سازم.
وازمفهوم نام تو،درآن تاریکی ممتد هزاران شعله کوچک و
هزاران روشنک بایادتودرقلب شب تصویرمی سازم.
وآنگاه بی رمق باروشنک های خیالی،تاسحربیدارمی مانم.
ومن بی وقفه بافریادتوراباشعرمی خوانم.
تورادرلحظه دلتنگی وتردید،
درون شعرهایم می یابم.
واین راهیست؛برای لمس تو،
میان واژه های بالغ احساس...
۴۶۱
۰۴ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.