سرم را بلند میکنم و می پرسم

سرم را بلند میکنم و می پرسم؛

آن بالایی؟

در آن دور دست ها که صدایم نمی رسد؟

و می گویی؛

آرام تر فریاد کن!

که نه به اندازه ی رگ گردن،

بلکه نزدیکترم...
___________________________
#عکاسی
#بهار_95
#پاطاق
دیدگاه ها (۲)

خدایا می بینی تمام گل های آفتابگردان فقط یک خورشید دارندو با...

از اموری که در انبساط روح و روان، آرامش و زدودن غم و اندوه د...

چشم ها کم سو شدنداز انتظارِ ممتدیپیک کن پیراهنی، ای سرپناه ن...

یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِیماًفقط ا...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط