حال خوبی است که در چشم تو نازی باشد

حال خوبی است که در چشم تو نازی باشد

به تماشای تو احساس نیازی باشد

آبشارانه و پر جاذبه بر قامت تو

تا کمر مویِ رها گشته ی بازی باشد

روی لب های تو لبخند و غزل خوانیِ من

قصه از دلبری دور و درازی باشد

شانه ام بالش موهایِ پریشان شده ات

شبی و عاشقی و شعری و رازی باشد

چای خوشرنگی و آهنگی و یک حس لطیف

شجریانی و آوازی و سازی باشد

بوسه ای خواهم و با حجب و حیایی مخصوص

نازِ چشمان تو مانند جوازی باشد

قلبم آرام شود با تو اگر در آن شب

از کتاب هنر عشق فرازی باشد

#fuoad
دیدگاه ها (۶)

خسته شدم؛خسته شدی؛خسته شد!صرف کن این فعل پر از درد را !!هیچک...

ﻋــﺸـــﻖ ﺭﺍ . ﺑـﺎ ﻫـََـﺮﮐــََـﺲ ﺗــََـﺠــﺮُُﺑــﻪ ﻧــََـﮑــُُ...

تکه ایی از قلبم گم شدهمفقود استمڹ نمیدانم شاید آڹ بار که باز...

کاری که نگـاهِ تو شـبی با دلِ ما کـردبا خلـق نکرده‌ست نه چنگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط