هر کجا برگی هست شور من میشکفد مثل یک گلدان میدهم گوش
هر کجا برگی هست شورِ من میشکفد ؛ مثل یک گلدان میدهم گوش به موسیقیِ روییدن ...🌱
#سهراب_سپهری
گفتم : ما باهم چه نسبتی داریم؟
گفت : دوستیم!
نگاهش کردم ؛ انگار دنبال واژهی نایابتری برای آن حجم از احساس سالها به طول انجامیده و پایدار میگشتم.
ادامه داد : مفهوم دوست ، خیلی فراتر از تمام تعاریف و کلیشههاییست که تحت عنوان "عشق" و "رفاقت" دست به دست شده من و #طو دوستیم ، یعنی حواسمان به هم هست ، یعنی به هم فکر میکنیم ، یعنی برای هم بد نمیخواهیم و تا جایی که در توانمان باشد خیرخواه همیم
ما باهم دوستیم ، به دور از اغراق و افراطی که در واژههای عشق و رفاقت ، به انسان تحمیل شده
ما با هم دوستیم یعنی من آنقدر برای تو از خودم نمیگذرم که بعد از مدتی احساس قربانی به خودم پیداکنم و از احساسات و رفتارم پشیمان باشم ، یا آنقدر افراطی تو را به قلب و جهانم نمیچسبانم که با کوچکترین فقدان و بیتوجهیات ، آرامش هردویمان را بهم بریزم و از تو بیزار شوم یعنی سعی نمیکنم خودخواهانه ، تو را فقط برای خودم بخواهم و مانع و سدی برای رشد تو باشم
ما باهم دوستیم ، یعنی بلدیم چطور حال هم را خوب کنیم.
درست میگفت ، فقط با او که حرف میزدم حالم خوب میشد و فقط مقابل او بدون هیچ پوسته و گارد و محافظی ، خودم بودم و از هیچ چیز نمیترسیدم فقط او بود که مرا در سختترین سنگلاخها ، بیهیچ منت و توقعی همراهی میکرد و اگر خسته میشد و اگر در توانش نبود ، بیهیچ تعارفی به من میگفت
نگاهش کردم و گفتم : ما با هم دوستیم!
خندید...
خندیدم...
#دلنوشته_های_من
#رفیقونهッ
#رفیق_قدیمی
#Setareh_baroon
#Hamisheh_sabz
#Mistress_of_the_Moon
#سهراب_سپهری
گفتم : ما باهم چه نسبتی داریم؟
گفت : دوستیم!
نگاهش کردم ؛ انگار دنبال واژهی نایابتری برای آن حجم از احساس سالها به طول انجامیده و پایدار میگشتم.
ادامه داد : مفهوم دوست ، خیلی فراتر از تمام تعاریف و کلیشههاییست که تحت عنوان "عشق" و "رفاقت" دست به دست شده من و #طو دوستیم ، یعنی حواسمان به هم هست ، یعنی به هم فکر میکنیم ، یعنی برای هم بد نمیخواهیم و تا جایی که در توانمان باشد خیرخواه همیم
ما باهم دوستیم ، به دور از اغراق و افراطی که در واژههای عشق و رفاقت ، به انسان تحمیل شده
ما با هم دوستیم یعنی من آنقدر برای تو از خودم نمیگذرم که بعد از مدتی احساس قربانی به خودم پیداکنم و از احساسات و رفتارم پشیمان باشم ، یا آنقدر افراطی تو را به قلب و جهانم نمیچسبانم که با کوچکترین فقدان و بیتوجهیات ، آرامش هردویمان را بهم بریزم و از تو بیزار شوم یعنی سعی نمیکنم خودخواهانه ، تو را فقط برای خودم بخواهم و مانع و سدی برای رشد تو باشم
ما باهم دوستیم ، یعنی بلدیم چطور حال هم را خوب کنیم.
درست میگفت ، فقط با او که حرف میزدم حالم خوب میشد و فقط مقابل او بدون هیچ پوسته و گارد و محافظی ، خودم بودم و از هیچ چیز نمیترسیدم فقط او بود که مرا در سختترین سنگلاخها ، بیهیچ منت و توقعی همراهی میکرد و اگر خسته میشد و اگر در توانش نبود ، بیهیچ تعارفی به من میگفت
نگاهش کردم و گفتم : ما با هم دوستیم!
خندید...
خندیدم...
#دلنوشته_های_من
#رفیقونهッ
#رفیق_قدیمی
#Setareh_baroon
#Hamisheh_sabz
#Mistress_of_the_Moon
- ۳۶.۵k
- ۰۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط