زیر پایش خدا غزل می ریخت
زیر پایش خدا غزل می ریخت
غزلی را که از ازل می ریخت
آن امامی که تا سحر دیشب
روی لب های من غزل می ریخت
آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زحل می ریخت
آن کریمی که در پیاله ی دست
هر چه می ریخت لم یزل می ریخت
از هر آن کوچه ای که رد می شد
حسن یوسف در آن محل می ریخت
تیغ خشمش ولی زمان نبرد
رنگ از چهره ی اجل می ریخت
شتر سرخ را به خون غلتاند
لرزه بر لشکر جمل می ریخت
آن امام که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت
#سید_حمیدرضا_برقعی
⚫ ⚫ ⚫
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد...
⚫ ⚫ ⚫
#السلام_علیک_یا_حسن_بن_علی
غزلی را که از ازل می ریخت
آن امامی که تا سحر دیشب
روی لب های من غزل می ریخت
آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زحل می ریخت
آن کریمی که در پیاله ی دست
هر چه می ریخت لم یزل می ریخت
از هر آن کوچه ای که رد می شد
حسن یوسف در آن محل می ریخت
تیغ خشمش ولی زمان نبرد
رنگ از چهره ی اجل می ریخت
شتر سرخ را به خون غلتاند
لرزه بر لشکر جمل می ریخت
آن امام که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت
#سید_حمیدرضا_برقعی
⚫ ⚫ ⚫
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد...
⚫ ⚫ ⚫
#السلام_علیک_یا_حسن_بن_علی
۸۴۶
۰۷ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.