اگه دلتون سوخت التماس دعای فرج

اگه دلتون سوخت التماس دعای فرج

این الطالب بدم المقتول بکربلا...

صدای جانسوزی، زینب کبری (سلام الله علیها) را از خاطرات خویش جدا می سازد، خدایا این صدای ناله ی کیست؟ آری می شوند، صدای دل گرفته ای را که می خواند «اصغرم، کودکم» با عجله راهی خیمه ی نیمه سوخته می گردد و پرده را بالا می زند که ناگهان رباب را می بیند که زانوان خویش را بغل گرفته و گریه می کند.

با  متانت خاص خود می فرماید: همسر برادرم چه شده؟ مگر قرارمان بر سکوت نبود؟

رباب با گریه ی خویش با خواهر شوهرش تکلم می کند «امروز قدری آب خوردم، سینه ام قدری شیر پیدا کرده و یاد علی اصغر و لب تشنه افتادم که در اثر عطش بر سینه ی من چنگ می زد و تقاضای آب داشت، آن موقعی که اصغر داشتم شیر نداشتم، حالا که شیر دارم شیرخواره ندارم.

عقیله ی بنی هاشم، ص 237

منبع:کتاب گلواژه های روضه
دیدگاه ها (۱۰)

امروز تو شهر ما روز حضرت ابوالفضل علیه السلام هست. . . سقای ...

مرحوم آیت الله کوهستانی (ره) می فرمودند: آنقدر حضرت علی اکبر...

پاسدار عفت و پاکی منمبا حیا در چادر خاکی منممن حیا را مرزدار...

خدا را شکر به‌خاطر رهبری که بر بلندای درایت، هوشمندی، تدبیر،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط