پائولو گفت شاید منهم اسیر گذشته ام باشم
پائولو گفت شاید منهم اسیر گذشته ام باشم
بعد به خاطر اورد که روزی یک مربی حیوانات به او گفته بود که چگونه می تواند فیلهایش را تحت تسلط درآورد
وقتی حیوانات بچه بودند،آنها را با زنجیر به کنده ی درختی میبست،آنها سعی می کردند فرار کنند اماکنده از آنها قوی تر بود،
بعد به اسارت عادت میکردند و هنگامی که قوی و عظیم الجثه میشدند کافی بود زنجیر را به یکی از پاهایشان ببنددو سر دیگرش را به هرجایی ببنددو حتی به یک شاخه ی نازک،آنوقت انها دیگر سعی نمی کردند فرار کنند.
انها اسیر گذشته ی خود بودند.
کتاب #دیدار_با_فرشتگان
#پائولو_کوئیلو—صفحه 144
بعد به خاطر اورد که روزی یک مربی حیوانات به او گفته بود که چگونه می تواند فیلهایش را تحت تسلط درآورد
وقتی حیوانات بچه بودند،آنها را با زنجیر به کنده ی درختی میبست،آنها سعی می کردند فرار کنند اماکنده از آنها قوی تر بود،
بعد به اسارت عادت میکردند و هنگامی که قوی و عظیم الجثه میشدند کافی بود زنجیر را به یکی از پاهایشان ببنددو سر دیگرش را به هرجایی ببنددو حتی به یک شاخه ی نازک،آنوقت انها دیگر سعی نمی کردند فرار کنند.
انها اسیر گذشته ی خود بودند.
کتاب #دیدار_با_فرشتگان
#پائولو_کوئیلو—صفحه 144
- ۲۷۴
- ۲۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط